هفته نامه چلچراغ: نقشه گردشگری ادبی، شماره ۵۹۳، آذر ۱۳۹۳
جستجوی هویت شهری در ادبیات در گفتگو با دکتر لیلا سیدقاسم از طراحان نقشه گردشگری ادبی در ایران
فرق بچه سنگلج بودن و بچه تجریش بودن
شنیدی و دیدی که هر چیز در جای خود نیست
که این کوچه آبشار است بی آب
و این کوی دردار است بی در
و دروازه غار بی غار
و دروازه شمران،
تلاقیگه شش خط بیقواره،
که راهی به شمران ندارد
پل آهنینی که مرسوم از یک چوبی مرده دارد …
روی نقشه دست روی دروازه غار گذاشتهاید و این قطعه شعر محمدعلی سپانلو میخوانید. کمی بالاتر که بروید حوالی رستمآباد، جمالزاده از وسط یکی از داستانهایش برایتان تعریف میکند:
گفت این شخص را که میبینید در شهر دم سقاخانه نوروزخان دکان حصیربافی دارد و همین امروز دو بار قاطر حصیری را که سفارش داده بودم برایم آورده است.
نقشه ادبی شاعران و نویسندگان را کف تهران جمع کرده تا خلاصه و مختصر برایتان بگوید هر کدام از محلههای شهر کجای ادبیات جایی داشتهاند و کدام ادیب چیزی دربارهشان گفته. این نقشه را میتوانید در این نشانی اینترنتی ببینید: http://litmap.ir
لیلا سیدقاسم و حمیده نوحپیشه که سال گذشته دکترای ادبیات فارسی را در دانشگاه تهران به پایان بردهاند، با کمک ابوالفضل آهنی مهندس صنایع که در اجرای نقشه مجازی به آنها کمک کرده، نقشه ادبی تهران را راهاندازی کردهاند و قصد دارند آن را برای شهرهای دیگر هم طراحی کنند. با لیلا سیدقاسم گپی زدیم تا از جزییات طرح باخبر شویم.
-طرح گردشگری ادبی از کجا آمد؟
من و دوستم از فارغالتحصیلان دکترای ادبیات دانشگاه تهران هستیم. چند وقت پیش به ذهنمان رسید که در مورد گردشگری کاری انجام بدهیم و پیوندی بین ادبیات و جغرافیا ایجاد کنیم. فکرمان این بود که ادبیات میتواند به گردشگری کمک کند و خیلی از کشورها از این فرصت استفاده میکنند. به خصوص در کشور ما که ادبیات برای مردم جزو مقولههای مهم است و علاقه به آن زیاد است. شروع کردیم به تحقیق درباره موارد مشابه در کشورهای دیگر. دیدیم که در کشورهایی مثل چین و روسیه و آمریکا به این موضوع اهمیت خاصی داده شده و بعضی کشورها تجربههای خوبی دارند که میتواند به ما کمک کند.
-مثلا چه کارهایی کردند؟
مثلا در لندن خانه دیکنز، لوکیشن داستانها را برای مردم قابل بازدید میکنند. خانه شرلوک هولمز در لندن قابل دیدن است. یا لوکیشن داستان دوبلینیها که مردم انگلستان علاقه زیادی به آن دارند قابل رویت است. در پاریس از ویکتور هوگو و الکساندر دوما و نویسندگان مشهور دیگر استفاده کردهاند و مثلا کتابفروشیهایی به آثار آنها اختصاص دادهاند و کتابهایشان را میفروشند. حتی محلهایی که افراد مشهور رفت و آمد میکردند در بعضی شهرها مشخص شده. در چین هر بازدیدکنندهای که بتواند چند بیت از شاعر حماسهسرای چینی از حفظ بخواند میتواند از قلعه باستانی بدون خرید بلیط دیدن کند. در تمام دنیا تدابیری میاندیشند که ادبیات و گردشگری به هم کمک کنند. کسانی به واسطه ادبیات اهل گردشگری میشوند و بر عکس. ما هم تصمیم گرفتیم چنین کاری بکنیم.
-و شیوه طراحی یک نقشه را انتخاب کردید؟
بله. ما فکر کردیم میتوانیم نقل قولهای شعرا و نویسندگان ایرانی درباره نقاط و مکانهای خاص را در نقشه ثبت کنیم. برای این که کارمان کمی راحتتر باشد از تهران شروع کردیم. گرچه علاقه داشتیم از خراسان شروع کنیم. فعلا کار را محدود کردیم به نویسندگان و شاعران دانه درشت بعد از مشروطه. آثارشان را خواندیم و نقل قولهایشان را درباره مکانها پیدا کردیم. میشد این کار را در قالب یک کتاب و مقاله انجام داد اما از آنجایی که جهان امروز برای جوانان یک جهان اینترنتی است، به کمک یکی از همکارانمان در فضای مجازی نقشه را اجرا کردیم. البته دوست داریم بعدها اگر کسی بتواند کمک کند به اپلیکیشن تبدیلش کند که هر کس بتواند آن را دانلود کند و مثلا ببیند در چه فاصلهای از میدان دربند قرار گرفته که احمدرضا احمدی دربارهاش فلان صحبت را کرده. فعلا کار ما فقط روی تهران انجام شده و در ارتباط با چند شاعر و نویسنده بزرگ از جمله شاملو، اخوان، صادق هدایت و …
-این کار به شکل نقشه ادبی و نقلقولهای شاعران و نویسندگان ابتکار شماست یا الگوبرداری شده؟
در جستجوهایمان تصادفی به نمونهای برخوردیم که شبیه کار ماست. البته خیلی کلیتر درباره منهتن در نیویورک. گرچه این شهر گذشته خیلی طولانیای هم ندارد و در مقیاس خیلی کوچکتری انجام شده.
-افرادی که به سراغ آثارشان رفتهاید همه شاعران و نویسندگان تهران بودند؟
شاعر و نویسندهای که در تهران به دنیا آمده شانس بیشتری دارد که عمرش را در تهران گذرانده باشد و درباره نقاط این شهر چیزی گفته باشد. اما دیگران هم هستند. مثلا سیمین دانشور شیرازی است اما مدتی در تهران بوده و ارجاعاتی دارد که ما از آن استفاده کردهایم. صمد بهرنگی هیچ وقت در تهران نبوده و انگار فقط یک سفر کوتاه داشته. اما در داستانش به خیابان منوچهری اشاره دارد و ما آن را استخراج کردیم. با این حال کسانی مثل احمدرضا احمدی یا صادق هدایت که ارادتی هم به تهران دارند به ما بیشتر کمک کردند. علاوه بر این نویسندگان و شاعرانی که واقعگرایانه و رئال کار میکنند بیشتر به مکان ارجاع میدهند. در مجموع گفته شده ادبیات ما خیلی مکانمند نیست. انگار خیلی از شاعران و نویسندگان علاقهای ندارد که به مکان خاصی اشاره کنند.
– دلیل خاصی دارد؟
من احساس میکنم نویسندگان ما ترجیح میدهند درباره جهان و مکانی بنویسند که درآن زندگی نمیکنند. جهان واقعی خیلی برایشان جذابیت ندارد. بخش زیادی از میراث ادبیات ما سورئال است. مثلا ادبیات تصوف ما کلا ارتباط زیادی با واقعگرایی ندارد و در نوشتههای عارفانهای مثل اسرارالتوحید ثبت مکان چندان معنایی ندارد و بیشتر لامکان است.
-ارتباط این ماجرا با هویت شهری چیست؟ چرا تصمیم گرفتید ادبیات را روی نقشه شهر ثبت کنید؟
شهر و محله به معنای امروزی انگار برای ما مفاهیم تازهای هستند و تازه اهمیت پیدا کردهاند. در حالی که ادبیات قدیمیتر ما لامکان بوده، حالا آثار جدید به مکانهای شهری توجه نشان میدهند. مثلا در رمان «روز حلزون» که کاندید جایزه آلاحمد شده دیدم که چقدر روی محله دریان نو تاکید شده. همه اتفاقات اینجا میافتد و موضع نسبت به ساختمانهای قدیمی که تخریب میشود و سنتی که از بین میرود وجود دارد. در «یوسف آباد خیابان سیو سوم» میبینیم که اسم رمان یک مکان است و در آن ارجاعات معناداری وجود دارد. همه اینها انگار الان برای ما مهم شده. در گذشته انگار نویسندگان و شعرای ما رویکرد رئالیستی نداشتند و مکانمند نبودند.
-پس کار شما باید دشوار باشد!
ما روی ادبیات پس از مشروطه کار کردیم. دورهای که ایده وطن پررنگتر شد. شاعران و نویسندگانی که در این دوره کار میکنند آغازگر زمانی هستند که هویت شهری دارد شکل میگیرد و اهمیت پیدا میکند. جمالزاده شروع میکند به گشتن در تهران و داستانهایی مینویسد که خیلی واقعیاند. مثلا میگوید رفتم رستمآباد، شروع کردم به گشتن، از تپههای فرحزاد بالا رفتم و … فضایی از تهران ترسیم میکند که الان برای ما شگفتانگیز است. بعضی ویژگیهای فرهنگی شهر هم در این داستانها دیده میشود. مثل دعواهای محلی که انگار دارد شکل میگیرد. جمالزاده روایت میکند که کسی را در تجریش میبیند و با او بحثی میکند درباره اینکه فرق بچه سنگلج بودن با رستمآبادی بودن چیست. یکی از بچههای سنگلج را در قهوهخانه تجریش میبیند و با او حرف مینزد. تفاوت هویتهای محلی در این زمان دارد شکل میگیرد و این برای جمالزاده جالب است. ملکالشعرای بهار به دامنههای البرز و دماوند و بعضی از محلههای تهران علاقمند بود. بزرگ علوی که مدتها در زندان قصر بوده و درباره آن مینویسد. در واقع ما دورهای را کار کردیم که این مکانمندی دارد شکل میگیرد و دست کم ثبتش به این درد میخورد که ببینیم شهر از نظر اینها چه معنایی داشته و این که الان در گذر تاریخ این معنا چقدر تغییر کرده.
-طرح نقشه ادبی پشتیبان هم دارد یا داوطبانه انجام شده؟
داوطلبانه بوده ولی تا اینجا که رسیده به وجود حامی نیاز پیدا کردیم. ما ۶ ماه زمان زیادی گذاشتیم برای این که طرح به اینجا برسد. خواندن کتابها و استخراج نقل قولها خیلی طول میکشد و گاهی فقط یک ارجاع از کل کتاب پیدا میکنیم. مثلا کتاب غزاله علیزاده به نام «شبهای تهران» کلا درباره تهران است اما ارجاعات خیلی کمی به مکانهای خاص دارد. برای توسعه طرح دوست داریم به سراغ اصفهان، خراسان و شیراز که بیشتر گردشگر دارند برویم اما بدون حامی کار نمیتواند جلوتر برود. امیدواریم بتوانیم افراد بیشتری را به طرح دعوت کنیم که وقت بگذارند و کتابهای حوزه خودشان را بخوانند.
این مطلب در شماره ۵۹۳ هفتهنامه چلچراغ منتشر شده است.
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!