نوشته‌ها

بزرگ علوی - خیابان فردوسی

/
ناگهان فکر دیگری به خاطرم آمد. بدو به کتابخانه‌ای در خیابان ف…

بزرگ علوی - کافه اوروپ -لاله زار

/
بعد او (محمد رخصت) نامزدش را به خانه می‌رساند و گاه به کافه «او…

بزرگ علوی - میدان پاقاپق

/
پرونده یارمحمد زغال فروش که در دکانی ته پاقاپق زغال و کاه می فروخت…

بزرگ علوی - شهر ری، بیمارستان فیروزآبادی

/
علوی داستان زیبا و تاثربرانگیز عفو عمومی را در بیمارستان فیروزآ…

بزرگ علوی - زندان قصر

/
یکی از زندانیان عشایر که دوره ده ساله حبسش را گذرانده بود، موقعی که…

بزرگ علوی - خیابان نادری

/
یک ربع ساعت طول کشید تا من از مدرسه سوار درشکه شدم و خود را به…

بزرگ علوی - امام‌زاده عبدالله

/
حالا آیا ممکن است که باز زنده باشد؟ ممکن است او را اعدام نکرده …

بزرگ علوی - دروازه قزوین

/
خواب دیدم که چشم‌هایم می‌درخشد، مثل این که دو نورافکن اتومبی…

بزرگ علوی - خیابان سعدی

/
خواب دیدم که چشم‌هایم می‌درخشد، مثل این که دو نورافکن اتومبی…

بزرگ علوی - کوچه دردار

/
نزدیک کوچه دردار مردی با یک چمدان به دست ایستاده بود و داشت …