محمد علی سپانلو – کافه فیروز
یکی خانم بامها و چراغ خطرها، سیه چشم، با خنده طنز و ایهام
در آیینه کافه فیروز
آن پنجمی شانه زد گیسوی سیمگون را
و گم شد میان غبار محلات بدنام…
منظومه تهران: نقشهخوانی، ۵۲،تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۸۴
یکی خانم بامها و چراغ خطرها، سیه چشم، با خنده طنز و ایهام
در آیینه کافه فیروز
آن پنجمی شانه زد گیسوی سیمگون را
و گم شد میان غبار محلات بدنام…
منظومه تهران: نقشهخوانی، ۵۲،تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۸۴
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!