محمد علی سپانلو – دروازه غار
شنیدی و دیدی که هر چیز در جای خود نیست
که این کوچه آبشار است بی آب
و این کوی دردار است بی در
و دروازه غار بی غار
و دروازه شمران، تلاقیگه شش خط بیقواره، که راهی به شمران ندارد
پل آهنینی که مرسوم از یک چوبی مرده دارد…
منظومه تهران: نقشهخوانی، ۵۳،تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۸۴
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!