گلی ترقی – تئاتر جامعه باربد
خانم گرگه یک بار وقتی مادر خانه نبود نمی دانم چطور شد محبتش گل کرد و تصمیم گرفت من و یکی از پسردایی های نق نقو را که شب منزل ما خوابیده بود با خودش به تئاتر جامعه باربد ببرد… جلوی تئاتر پر از آدم بود و همه یکدیگر را هل می دادند نزدیک بود کتک کاری شود در که باز شد مردم هجوم آوردند و خانم گرگه با مشت و لگد خودش را رساند جلو. من و پسردایی هم دو دستی پشت دامن او را چسبیده بودیم. نزدیک بود زیر دست و پا له شویم دو تا پاسبان از پشت سر به پس گردن آدم ها می زدند ماموران تئاتر جلوی در را گرفته بودند و می خواستند بلیت ها را نگاه کنند نصف جمعیت بلیط نداشت ما هم نداشتیم هل دادیم یک لنگه در از پاشنه کنده شد مردم هورا کشیدند و خانم گرگه در حالی که من و پسردایی را خرکش به دنبال می کشید خودش را توی راهرو چپاند و غیبش زد. پیش از ناپدید شدن داد کشید که بچه ها بروید بالا و جا پیدا کنید.
دو دنیا، تهران: انتشارات نیلوفر،چاپ سوم ۱۳۸۳، خانم ها، ۳۲-۳۳
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!