سید محمد علی جمالزاده – میدان حسن آباد
یادم است یک روز سر چهار راه حسن آباد که اسم تازهاش در خاطرم نیست در آن بحبوبه رفت و آمد که تاکسی و اتومبیل مثل مور و ملخ توی خیابان ریخته بودند و پلیس با آن گردن لاغر لغ ملغی و آن ماهیچههای نی قلیانی نوار پیچیده به خبال خودش مشغول پاسبانی و نظم رفت و آمد بود اتومبیل شیک و نونواری سررسید و بدون آنکه محل سگ به امر و نهی پلیس بگذارد و بایستد و یا اقلا از سرعت خود بکاهد همانطور جلو رفت و پیچید توی کوچه دست چپ و از نظرها غایب گردید.
تلخ و شیرین:آتش زیر خاکستر، ۱۷۵
تهران: سخن، ۱۳۷۹
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!