مطالب توسط لیلا سید قاسم

سید محمد علی جمالزاده – میدان حسن آباد

یادم است یک روز سر چهار راه حسن آباد که اسم تازه‌اش در خاطرم نیست در آن بحبوبه رفت و آمد که تاکسی و اتومبیل مثل مور و ملخ توی خیابان ریخته بودند و پلیس با آن گردن لاغر لغ ملغی و آن ماهیچه‌های نی قلیانی نوار پیچیده به خبال خودش مشغول پاسبانی و نظم […]

سید محمد علی جمالزاده – دروس

تک و تنها عصا به دست و کوله بار به دوش راه افتادم. نقشه‌ام این بود که چه از راه و چه از بیراهه پنج دره عمده شمیرانات را یعنی دره فرحزاد و دره درکه و اوین و دره پس قلعه و دربند و دره امامزاده قاسم و دره دارآباد را از طرف دشت آپ […]

سید محمد علی جمالزاده – سنگلج

گفتم از سر و وضع و گفتار و کردار و مخصوصا از زبان و لهجه‌ات که به جای برو مثل شمیرانی‌ها «بشنو» نمی‌گویی چنان می‌فهمم که گویا اهل شمیران نیستی … گفت اهل کجا می‌خواهید باشم، اهل دارالخلافه تهران و بچه شیر پاک خورده سنگلج. گفتم مبارک باشد پس درواقع بچه محله می‌شویم چونکه من […]

سید محمد علی جمالزاده – رستم آباد (فرمانیه)

نزدیک‌های ظهر بود که وارد قریه رستم آباد شدم. گرمای فراوانی خورده بودم و گرد و خاک زیادی بر سر و صورتم نشسته بود. در پی گوشه آرام و خنکی می‌گشتم که قدری در آنجا وا لمیده از خستگی و کوفتگی راه به درآیم و اگر ممکن باشد ضمنا تمدد اعصابی نموده گلویی تر کنم […]