بازار تجریش

جلال آل احمد – تجریش

عصر یک روز وسط هفته بود. آفتاب پشت کوه فرو می رفت و گرمی هوا می نشست. زن و شوهر سلانه سلانه تا تجریش قدم زدند. آنجا هاجر از اتوبوس شهر بالا رفت و شوهرش جعبه آینه به گردن راه نیاوران در پیش گرفت.

سه تار: لاک صورتی،۳۰،تهران: فردوس، ۱۳۷۶


0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.