صادق هدایت – چاپخانه بدخشان

رضا ساروقی که با هم تو چاپخانه «بدخشان» کار می کردیم، حالا صفحه بند شده، دماغش چاقه. من همیشه بی تکلیفم تا خرخره ام زیر قرضه، هروقت هم کار دارم مواجبم را پیشخور می کنم.

نوشته های پراکنده، فردا، با مقدمه حسین قائمیان، تهران: نشر ثالث، ۱۳۸۱، ۱۰۲


0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.