سید محمد علی جمالزاده – کوه بی بی شهر بانو

زد و عیدی پیش آمد که بازار و ادارات بسته بود و بنا شد در خدمتش به با غچه ای که در حدود کوه بی بی شهربانو در ری داریم برویم سپردم بروند تدارک ببینند و صبح روز موعود برای حاج عمو پیغام فرستادیم که با ماشین می آییم که ایشان را برداشته اول به شاهزاده عبدالعظیم و سپس به باغچه بی بی شهربانو برویم جواب داده بود سمعا و طاعه…باغچه بی بی شهربانو گوشه دنج و باصفاو باطراوتی بود جایتان خالی اسباب خوشی و آسایش از هر جهت فراهم بود

قصه های کوتاه برای بچه های ریش دار، تهران: انتشارات سخن، ۱۳۸۰، سقط فروش، پیر قوم،۱۷۰-۱۷۶


0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.