قیصر امین پور – دانشگاه تهران، دانشکده ادبیات
لحظه بیکران
بهترین لحظه ها
روزها
سال ها را
با تمام جوانی
روی این پله های بلند و قدیمی
زیر پا می گذارم
بین بیداری و خواب
روبروی تو در لحظه ای بیکران می نشینم . . .
راستی باز هم می توانم
بار دیگر از این پله ها
خسته
بالا بیایم
تا تو را لحظه ای بی تعارف
روی آن صندلی های چوبی
با همان خنده ی بی تکلف ببینم؟
بهترین لحظه ها . . .
لحظه هایی که در حلقه ی کوچک ما
قصه از هر که و هر کجای زمین و زمان بود
قصه عاشفان بود
راستی
روز های سه شنبه
پایتخت جهان بود!
مجموعه کامل اشعار قیصر امینپور: لحظه بیکران (به دکتر شفیعی کدکنی)، ۱۵۱
تهران: نشر مروارید،۱۳۸۷
هر چند عاشقان قدیمی
از روزگار پیشین
تا حال
از درس و مدرسه
از قیل و قال
بیزار بوده اند
اما
اعجاز ما همین است :
ما عشق را به مدرسه بردیم
در امتداد راهرویی کوتاه
در یک کتابخانه کوچک
بر پله های سنگی دانشگاه
و میله های سرد و فلزی
گل داد و سبز شد
آن روز، روز چندم اردیبهشت
یا چند شنبه بود
نمی دانم
آن روز هر چه بود
از روزهای آخر پاییز
یا آخر زمستان
فرقی نمی کند
زیرا
ما هر دو در بهار
– در یک بهار –
چشم به دنیا گشوده ایم.
مجموعه کامل اشعار قیصر امینپور، آینه های ناگهان: همزاد عاشقان جهان، ۲۷۲ تهران: نشر مروارید،۱۳۸۷
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!