بزرگ علوی – کوچه دردار
نزدیک کوچه دردار مردی با یک چمدان به دست ایستاده بود و داشت گردنش را میخاراند. شاگرد شوفر متوجه این مسافر نشد. شوفر خودش اتوبیل را نگه داشت و به شاگرد شوفر گفت:« یالله ده شاهی را از سر راه بردار» مردی که داشت گردنش را میخاراند، دست توی جیبش کرد، مثل این که عقب پول میگشت.
گزیده آثار، انتخاب و مقدمه محمد بهارلو، تهران: نشر علم، چاپ اول ۱۳۸۴، ۱۸۰
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!