سید محمد علی جمالزاده – باغ ملی
آن روز مادر زهره کار را تعطیل ساخه دخترک خود را اولین بار به باغ ملی برده بود که هم خودش قدری هوای تازه بهار را استنشاق کند و هم شاید زهره بتواند با بچه های دیگر قدری بازی کند خوراکی را که با چاشت بند با خود برده بودند همانجا خورده بودند و ساعت های خوشی گذرانده و اکنون به خانه برگشته بودند.
قصه های کوتاه برای بچه های ریش دار، تهران: انتشارات سخن، ۱۳۸۰، نوروز و عیدی خاله خداداد،۸۵
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!