جلال آل احمد – ناصرخسرو
زیره چی همانطور از پیاده رو ناصرخسرو به زحمت به سمت بالا می رفت و از میان مردمی که شانه به شانه هم و با عجله می آمدند و می رفتند می گذشت …تازه به شمس العماره رسیده بود که باز به یک جفت از این تفنگدارها برخورد آنها وسط خیابان بودند و او از پیاده رو می رفت. خواست به سمت آنها برود ولی خیابان خیلی شلوغ بود… زیره چی از باب همایون مدتی بود که گذشته بود و به دارالفنون چیزی نداشت پیاده رو کم کم خلوت می شد و او دم به دم منتظر برخورد با یک نظامی تفنگ به دوش بود…دم در دارالفنون در خلوتی پیاده رو سرانجام به یک نظامی برخورد پا آهسته کرد و بی اعتنا دنبال نظامی راه افتاد
سه تار: آرزوی قدرت،۱۱۳-۱۱۴،تهران: انتشارات فردوس،۱۳۷۶
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!