مطالب توسط حمیده نوح پیشه

محمد علی سپانلو – پارک ملت

قایق سوار بودیم در ایستگاه آب بالای نهرها در کوچه باغ تجریش از شیب جویبار رفتیم رو به پائین همراه آبشار رگ های شهر تهران جاری فصل بهار و آب سواری از چشم باغ فردوس در سایه چناران تا قلب پارک ملت راندیم زیر ونک گذشتیم تا رود یوسف آباد و از فراز جنگل ساعی […]

محمد علی سپانلو – باغ فردوس

قایق سوار بودیم در ایستگاه آب بالای نهرها در کوچه باغ تجریش از شیب جویبار رفتیم رو به پائین همراه آبشار رگ های شهر تهران جاری فصل بهار و آب سواری از چشم باغ فردوس در سایه چناران تا قلب پارک ملت راندیم زیر ونک گذشتیم تا رود یوسف آباد و از فراز جنگل ساعی […]

محمد علی سپانلو – ونک

قایق سوار بودیم در ایستگاه آب بالای نهرها در کوچه باغ تجریش از شیب جویبار رفتیم رو به پائین همراه آبشار رگ های شهر تهران جاری فصل بهار و آب سواری از چشم باغ فردوس در سایه چناران تا قلب پارک ملت راندیم زیر ونک گذشتیم تا رود یوسف آباد و از فراز جنگل ساعی […]

محمد علی سپانلو – تجریش

قایق سوار بودیم در ایستگاه آب بالای نهرها در کوچه باغ تجریش از شیب جویبار رفتیم رو به پائین همراه آبشار رگ های شهر تهران جاری فصل بهار و آب سواری از چشم باغ فردوس در سایه چناران تا قلب پارک ملت راندیم زیر ونک گذشتیم تا رود یوسف آباد و از فراز جنگل ساعی […]

فریدون مشیری – کوه دماوند

آن سوی دشت خالی اسفند کوهی است شکل کوه دماوند یک شب که مردمان همه خوابند ناگهان از دور دست ها آواز و ساز و هلهله ای می رسد به گوش طبل بزرگ رعد بر می کشد خروش شلاق سرخ برق خون فسرده در دل ابر فشرده را می آورد به جوش باران مهربان بوی […]

فریدون مشیری – توچال

می‌وزد باد سردی از توچال در سکوتی عمیق و رویا خیز برف و مهتاب و کوهسار بلند جلوه‌ها می‌کند خیال انگیز خاصه بر عاشقی که در دل خویش دارد از عشق خاطرات عزیز داند آن کس که درد من دارد خورده در جام شب شراب نشاط ساقی آسمان می‌نایی شهر آرام خانه‌ها خاموش جلوه‌گاه سکوت […]

جلال آل احمد – دارالفنون

زیره چی همانطور از پیاده رو ناصرخسرو به زحمت به سمت بالا می‌رفت و از میان مردمی که شانه به شانه هم و با عجله می‌آمدند و می‌رفتند می‌گذشت … تازه به شمس العماره رسیده بود که باز به یک جفت از این تفنگدار‌ها برخورد آن‌ها وسط خیابان بودند و او از پیاده رو می‌رفت. […]

جلال آل احمد – باب همایون

زیره چی همانطور از پیاده رو ناصرخسرو به زحمت به سمت بالا می‌رفت و از میان مردمی که شانه به شانه هم و با عجله می‌آمدند و می‌رفتند می‌گذشت … تازه به شمس العماره رسیده بود که باز به یک جفت از این تفنگدار‌ها برخورد آن‌ها وسط خیابان بودند و او از پیاده رو می‌رفت. […]

جلال آل احمد – شمس العماره

زیره چی همانطور از پیاده رو ناصرخسرو به زحمت به سمت بالا می‌رفت و از میان مردمی که شانه به شانه هم و با عجله می‌آمدند و می‌رفتند می‌گذشت … تازه به شمس العماره رسیده بود که باز به یک جفت از این تفنگدار‌ها برخورد آن‌ها وسط خیابان بودند و او از پیاده رو می‌رفت. […]