من در میان توده سازنده ای قدم به عرصه هستی نهاده ام که گرچه نان ندارد اما به جای آن میدان دیدِ باز و وسیعی دارد که مرزهای فعلی جغرافیاییش از جانب شمال به میدان پرطراوت و سرسبز تیر و از جنوب به میدان باستانی اعدام و در مناطق پرازدحام به میدان توپخانه رسیده است. […]
در مجلس به فرخی وا شد آنچه گم گشته بود پیدا شد شید رخشان عدل طالع گشت دیو دژخیم ظلم رسوا شد بانگ پاینده باد آزادی از ثری باز تا ثریا شد… نباید کرد دیگر هیچ مس مس بباید رفت فوری توی مجلس اگر حرفی شنیدیم از مدرس جوابش گفت باید رطب و یابس وگر […]
سپاه سلطنت آباد نیز از یک سو میان ببسته پی پاس شاه کین گستر… سه روز جنگ درافتاد و هم در آخر کار نصیب جیش سپهدار گشت فتح و ظفر
محنت نادانی درباریان کردش زبون ساخت بهر رفع حاجت جامع دارالفنون
ایا نسیم صبا ای برید کار آگاه ز طوس جانب ری این زمان بپیما راه ببر پیامی از چاکران درگه قدر به آستان ملک شهریار کارآگاه بهین شهنشه والاتبار ملک ستان خدایگان سلاطین مظفرالدین شاه دیر نمانده است کز خراسان شاها سوی ری آیند بخردان هشیور وز پی اصلاح ملک و فره خسرو دانشمندان کنند […]
تا به شه عبدالعظیمش راند دژخیم قضا وز قضا گشت اندر آنجا کشته تیر رضا
و مردم محله کشتارگاه که خاک باغچه هاشان هم خونی است و آب حوض هاشان هم خونی است و تخت کفش هاشان هم خونی است چرا کاری نمی کنند چرا کاری نمی کنند …
چقدر باغ ملی رفتن خوب است… کسی می آید… که باغ ملی را قسمت می کند
و من چقدر دلم می خواهد که روی چارچرخه یحیی میان هندوانه ها و خربزه ها بنشینم و دور میدان محمدیه بچرخم آخ… چقدر دور میدان چرخیدن خوب است… من در میان توده سازنده ای قدم به عرصه هستی نهاده ام که گرچه نان ندارد اما به جای آن میدان دید باز و وسیعی دارد […]
کوچه ای هست که قلب من آن را از محله های کودکیم دزدیده است کسی به فکر گل ها نیست کسی به فکر ماهی ها نیست کسی نمی خواهد باور کند که باغچه دارد می میرد… حیاط خانه ما تنهاست حیاط خانه ما در انتظار بارش یک ابر ناشناس خمیازه می کشد و حوض خانه […]