غزاله علیزاده – میدان فردوسی
سوار ماشین شد، در کوچه پسکوچه ها برفهای سایهخیر کثیف و خاکستری، پوشیده از شتک گل، تدریجا وا میرفتند، دوباره تهران پیش چشمش بود، زیر دود و آفتاب رو به مرکز شهر میرفت، در میدان فردوسی آقای اسکویی کنار دکه مجلهفروشی ایستاده بود.
شبهای تهران، تهران: توس، چاپ دوم، ۱۳۸۰، ۳۵۸
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!