گلی ترقی – دبستان فیروزکوهی
تا مدرسه فیروزکوهی اگر با اتوبوس برویم بیشتر از یک ساعت در راهیم. برادرم بزرگتر است و اجازه دارد تنها برود و بیاید. اما من باید دستم را به دست حسن آقا بدهم و بدون اجازه او یک قدم هم برندارم.
جایی دیگر: اتوبوس شمیران،۶
تهران: انتشارات نیلوفر، چاپ دوم،۱۳۸۰
خانه ما در شمیران است و تا مدرسه فیروزکوهی هزار فرسخ است. ماشین پدر سر ساعت هفت و نیم حرکت میکند و هر کس دیر برسد جا میماند.
خاطرههای پراکنده: دوست کوچک،۲۶
تهران: انتشارات نیلوفر، چاپ ششم، ۱۳۸۷.
دبستان فیروزکوهی تمام میشود. اسم برادرم را به فرنگ میفرستند و اسم مرا در دبیرستان نوشیروان دادگر مینویسند. دوستهای تازه پیدا میکنیم، دوستهای الکی. بارها عاشق میشوم و به خاطر عشقهایم گریه میکنم و همه از یاد میروند.
خاطرههای پراکنده: دوست کوچک،۲۶
تهران: انتشارات نیلوفر، چاپ ششم، ۱۳۸۷
من از سال ۱۳۳۵ به مدت ۶سال در این دبستان تحصیل میکردم مدیر این دبستان مرحوم اقای قائم بود بهترین خاطرات زندگی من در این دوران بود . در کلاس ۵ یکی از بهترین بازیکنان داژبال این مدرسه بودم.
رضا شکوهی
سلام من چهار سال ۴۶ به بعد در این مدرسه بودم و بعد به هدف چهار رفتم. مدیر ها دیلمقانی و ال احمد بودند. معلم ها خانم شکوهی و قربانی و محسنی بودند. معلم ورزش احد اچاک که ادم جالبی بود. بعد از سال ها که به ایران برگشتم رفتم به دیدار ولی دخترانه شده بود و راهم ندادند. مدرسه خوبی بود که فقیر و غنی درس می خواندند. چون رضا شاه افتتاح کرده بود و از نادر مدارسی بود که برای مدرسه بودن ساخته بودند. یادش بخیر.