دروازه دولت، تهران قدیم

صادق هدایت – دروازه دولت

داوود از سر پیچ خیابان پهلوی انداخته بود در خیابان بیرون شهر و به سوی دروازه دولت می رفت نزدیک غروب ود هوا کمی گرم بود. دست چپ جلو روشنایی محو این پایان غروب دیوارهای کاه گلی و جرزهای آجری در خاموشی سر به سوی آسمان کشیده بودند.

منبع:

گوژپشت (؟)، ص اول داستان

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.