مطالب توسط حمیده نوح پیشه

محمد علی سپانلو – کوه البرز

چون در آن جانب راه چشم بر پنجره باغ می اندازم زلف خاکستری زن – زن همسایه لحظه ای می دمد از قاب سیاه لتی از پنجره می چرخد عکس بر می دارد لحظه ای جام زلال لحظه ای آبی ژرف سایه  کوه شمال کاکل کوچک برف چه زمان بود و کجا کوه البرز به […]

اخوان ثالث – زندان قصر

درین زندان، برای خود هوای دیگری دارم جهان، گو بی‌صفا شو، من صفای دیگری دارم اسیرانیم و با خوف و رجا درگیر، اما باز درین خوف و رجا من دل به جای دیگری دارم درین شهر ِ پر از جنجال و غوغایی، از آن شادم که با خیل ِ غمش خلوتسرای دیگری دارم پسندم مرغ […]

احمد شاملو – زندان موقت شهربانی (توقیف خانه، زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری، بازداشتگاه توحید، موزه عبرت)

چنگِ ز هم گسیخته زه را زه بستم پای دریچه بنشستم وز نغمه‌ ای که خواندم پُرشور جامِ لبانِ سردِ شهیدانِ کوچه را با نوشخندِ فتح شکستم: «ــ آهای! این خونِ صبحگاه است گویی به سنگفرش کاین گونه می‌تپد دلِ خورشید در قطره‌های آن… از پُشتِ شیشه‌ها به خیابان نظر کنید خون را به سنگفرش […]

احمد شاملو – خانه

دیرگاهی‌ست که دستی بداندیش دروازه‌ کوتاهِ خانه‌ ما را نکوفته است. در آیینه و مهتاب و بستر می‌نگریم در دست‌های یکدیگر می‌نگریم و دروازه ترانه‌ آرامش‌انگیزش را در سکوتی ممتد مکرر می‌کند. بدین‌گونه زمزمه‌ای ملال‌آور را به سرودی دیگرگونه مبدل یافته‌ایم بدین‌گونه در سرزمینِ بیگانه‌ای که در آن هر نگاه و هر لبخند زندانی بود، […]

ملک الشعرا بهار – البرز کوه

ز البرز بزرگ در شمال ری هر شب دم دلکش شمال آید از باد شمال مشکبو هر دم جان‌ رقصد و دل‌ به‌ وجد و حال‌آید وز عطر خوش گل و ریاحینش آفات سموم را زوال آید برفش بگدازد و به شهر اندر بس چشمه دلکش زلال آید امشب ز نسیم‌، سخت خشنودم کز سوی […]

ملک الشعرا بهار – موزه ایران باستان

در عهد شهنشاه جوانبخت رضا شاه که از وی شده این کشور دیرینه گلستان نخل فتن از پای درافتاد چو برخاست این شاه جوانبخت به پیرایش بستان چون امن شد ایران به‌ ره علم کمر بست دانشگه و دانشکده بگشود و دبستان وآنگاه بفرمود که دستور معارف ریزد ز پی موزه چنین نادره بنیان از […]

ملک الشعرا بهار – هنرستان دختران زردشتیان

به عهد شاه محمدرضا که بر سر او گرفته طالع بیدار چتر فتح و ظفر در آن زمان که ز تدبیر و اهتمام قوام تهی ز لشکر بیگانه گشت این کشور به سعی و همت زردشتیان ایرانی بنای این هنرستان نو رسید بسر بنام کیسخرو پور شاهرخ آن را لقب نهادند آزادگان نیک‌سیر هماره شاد […]

ملک الشعرا بهار – کاخ مرمر

یکی روز فرخنده از مهر ماه مثال آمد از درگه پادشاه که برخیز و زی کاخ مرمر گرای ره آستان ملک برگرای پذیرفتم و سوی درگه شدم پذیرفته نزد شهنشه شدم یکی کاخ دیدم سر اندک سماک برآورده از مرمر تابناک هنرمندی اوستادان کار نهاده بر او گنبدی پرنگار به د‌هلیز و کاشانه و سرسرای […]

ملک الشعرا بهار – مجسمه فردوسی در میدان فردوسی

مهرگان آمد به آیین فریدون و قباد وز فریدون و قباد اندرزها دارد به یاد گوید ای فرزند ایران راستگویی پیشه کن پیشۀ ایران چنین بود از زمان پیشداد در چنین روز گرامی هدیه‌ای آمد ز هند هدیه‌ای عالی ز سوی پارسی‌زادان راد طرفه تندیسی فرستادند از هندوستان زان حکیم پاک‌اصل و شاعر دهقان‌نژاد نصب […]

ملک الشعرا بهار – ورزشگاه امجدیه (شهید شیرودی)

خیز و با ورزش برآر این کسوت زرد از بدن ورنه چون شلتوک مسکین بهر دنگ آماده‌شو گرنکردی بازوی خودرا به‌ورزش همچو سنگ ای بلورین ساق و ساعد، بهر سنگ آماده شو ورتن ورزنده‌ات را ورزش جان یار نیست چون ستوران از پی افسار و تنگ آماده شو گر تنت بی کار و جان بی‌ورز […]