مطالب توسط لیلا سید قاسم

بزرگ علوی – میدان شاه

روز بعد هوا بی‌اندازه سرد بود، برف تمام شهر را گرفته بود؛ از اداره که بیرون آمدم رفتم سراغ رفیقم در خیابان اسمعیل بزاز. در خانه بسته بود و مهر و موم شده بود. مدتی در خیابان قدم زدم بعد آمدم به میدان شاه و از آنجا سوار اتومبیل شدم که به خانه ام بروم.

بزرگ علوی – خیابان اسلامبول

من از هیچ کس باکی ندارم، از فلک نمی‌ترسم. ببینید منو توی کافه‌ها راهم نمی‌دهند، من توی خیابان لاله‌زار و اسلامبول نمی‌تونستم واستم، جای من این کوچه‌های سر قبر آقاست. عوضش نوکر خودم هستم، هیچی ندارم که ازم بتونند بگیرند.

بزرگ علوی – باغ فردوس

شب‌ها را کوکب در کوچه‌های اطراف باغ فردوس می‌گذراند. از سینما تمدن تا میدان شاه و گارد ماشین. این جاها خط سیر و منطقه نفوذ او است.فرضا هم کوکب را دیدم، او چه می‌تواند بکند؟ شاید او را وادار کند که باز آدم بشود.

بزرگ علوی – کوچه‌های سر قبر آقا

من از هیچ کس باکی ندارم، از فلک نمی‌ترسم. ببینید منو توی کافه‌ها راهم نمی‌دهند، من توی خیابان لاله‌زار و اسلامبول نمی‌تونستم واستم، جای من این کوچه‌های سر قبر آقاست. عوضش نوکر خودم هستم، هیچی ندارم که ازم بتونند بگیرند.

بزرگ علوی – خیابان اسماعیل بزاز

از او حرف در نمی‌آمد. خانه‌اش در خیابان اسمعیل بزاز بود. با در و همسایه او آشنایی به هم زدم از تحقیقاتی که راجع به او کردم چیزی دستگیرم نشد. بقال سر کوچه می‌گفت که ما هیچ وقت او را نمی‌بینیم. کم‌تر کسی به خانه او آمد و شد می‌کند….. بالاخره یک شب از از […]

بزرگ علوی – چهارراه حسن‌آباد

گاهی اتوموبیل‌ها هنوز پر نشده بود و اجبارا به زور اوقات تلخی مسافرین تا نزدیک چهارراه حسن‌آباد می‌رسید، در این صورت شاگرد شوفر البته کاملا مواظب بود که کجا مسافری می‌خواهد سوار شود. اتفاقا اگر نمی‌دید، شوفر می‌گفت: «حواست کجاست؟ یالله ده شاهی را بینداز تو.» و یا «ده شاهی را از سر راه بردار» […]

بزرگ علوی – میدان سپه

چهار پنج سال است که من اقلا روزی چهار مرتبه توی این اتوبوس‌های خط میدان سپه- شاه‌پور سوار می‌شوم. غریب این است که من در این اتوبوس‌ها بیش از آنچه در عرض هشت سال در مدرسه ابتدایی و دو سال در مدرسه متوسطه درس یاد گرفتم، چیز فهمیدم.

بزرگ علوی – کافه لاله‌زار

بعدها فروغ و مادرش را در «کافه لاله‌زار» گاهی با چادر و یا بی‌چادر می‌دیدیم. مادر فروغ روی هم رفته بی میل نبود دخترش را جا بیندازد. خسرو خوشگل و از خانواده خوب بود. حالا او کار و پول نداشت این مهم نبود…. بعدها هم گاهی فروغ که محل ما را می‌دانست، تنها به کافه […]

سیمین دانشور – خیابان بوعلی

کلاهک موشک عراقی در تجریش در کوچه فردوسی جدا شده- خود راکت یک منبع نفتی در خیابان بوعلی را زده. با مشت به سرم کوفتم و از خودم پرسیدم: کلاهک موشک چه بر سر عابران آورده؟ مکانهای تاریخی خیابان بوعلی (شهید کریمی): حمام تاریخی دزاشیب و مسجد عمر رمضون