مطالب توسط لیلا سید قاسم

سید محمد علی جمالزاده – فرحزاد

تک و تنها عصا به دست و کوله بار به دوش راه افتادم. نقشه‌ام این بود که چه از راه و چه از بیراهه پنج دره عمده شمیرانات را یعنی دره فرحزاد و دره درکه و اوین و دره پس قلعه و دربند و دره امامزاده قاسم و دره دارآباد را از طرف دشت آپ […]

سید محمد علی جمالزاده – اوین

تک و تنها عصا به دست و کوله بار به دوش راه افتادم. نقشه‌ام این بود که چه از راه و چه از بیراهه پنج دره عمده شمیرانات را یعنی دره فرحزاد و دره درکه و اوین و دره پس قلعه و دربند و دره امامزاده قاسم و دره دارآباد را از طرف دشت آپ […]

سید محمد علی جمالزاده – شمیرانات

تک و تنها عصا به دست و کوله بار به دوش راه افتادم. نقشه‌ام این بود که چه از راه و چه از بیراهه پنج دره عمده شمیرانات را یعنی دره فرحزاد و دره درکه و اوین و دره پس قلعه و دربند و دره امامزاده قاسم و دره دارآباد را از طرف دشت آپ […]

سید محمد علی جمالزاده – درکه

تک و تنها عصا به دست و کوله بار به دوش راه افتادم. نقشه‌ام این بود که چه از راه و چه از بیراهه پنج دره عمده شمیرانات را یعنی دره فرحزاد و دره درکه و اوین و دره پس قلعه و دربند و دره امامزاده قاسم و دره دارآباد را از طرف دشت آپ […]

گلی ترقی – الهیه

اولین خانه ما در خیابان خوشبختی است. اسم کوچه‌ها را پدر انتخاب می‌کند….. کوچ می‌کنیم به شمیران، تپه‌های الهیه، امانیه، بیابان. آدم‌ها مشکوک و مبهوت در گوش هم زمزمه می‌کنند. می‌گویند که پدر دیوانه است، شمیران پای کوه و آن سر دنیاست.

گلی ترقی – امانیه

اولین خانه ما در خیابان خوشبختی است. اسم کوچه‌ها را پدر انتخاب می‌کند … کوچ می‌کنیم به شمیران، تپه‌های الهیه، امانیه، بیابان. آدم‌ها مشکوک و مبهوت در گوش هم زمزمه می‌کنند. می‌گویندکه پدر دیوانه است، شمیران پای کوه و آن سر دنیاست. تا پشت تپه های محمودیه با دوچرخه می رویم. از آنجا تا اول […]

گلی ترقی – خیابان قوام السلطنه (۳۰ تیر)

خیاط خانه مادام آنا ته خیابان قوام السلطنه است، طبقه سوم یک ساختمان قراضه دو تا اتاق تو در توست و بوی مستراح می‌دهد. چهارتا گربه دارد، گربه‌های ریقوی تراخمی، زشت‌ترین گربه‌های دنیا….

گلی ترقی – چهارراه حشمت الدوله (آذربایجان)

خانه مادربزرگ ته خیابان سی متری و بعد از چهار راه حشمت‌الدوله است. از مدرسه فیروزکوهی تا آنجا راه درازی است که به چشم من دو قدم بیشتر نمی‌آید. آنقدر خوشحالم که خستگی و گرسنگی را احساس نمی‌کنم. ….. حیاط مادربزرگ شبیه به خانه‌اش است و به قسمت‌های خوب و بد تقسیم می‌شود….. وسط حیاط […]