محمد علی سپانلو - ایستگاه ناصری

/
بشنو صدای واگن اسبی نزدیک می شود بشنو مکالماتی که هیچ حرف شان …

سید محمد علی جمالزاده - کوچه امین التجار

/
وقتی هشتاد سالی پیش از این من کودکی بیش نبودم و با پدر و مادر و…

سید محمد علی جمالزاده - کاروانسرای امیر

/
من کفشدوزم و بیست و هفت سال است دکان کوچکی در جنب کاروانسرای امی…

صادق هدایت - کوچه حمام وزیر- میرزا محمود وزیر(خیابان شهید جاویدی)

/
سید نصرالله پس از هفتاد و چهار سال زندگی یکنواخت و پیمودن روز…

جلال آل احمد - بیمارستان راه آهن

/
اسد بیش از پنج روز به فکر مادرش نبود. و وقتی به کرمان رسیدند بی ک…

صادق هدایت - مطبعه بهار دانش

/
فقط یک رفیق درست حسابی گیرم آمد، اونم هوشنگ بود... حالا تو آسایشگاه…

صادق هدایت - شاد آباد؟شاه آباد

/
چه جوان نازنینی! خدا به کس و کارش ببخشد! از وقتی که پسرم مسلول شده و ت…

صادق هدایت - چاپخانه بدخشان

/
رضا ساروقی که با هم تو چاپخانه «بدخشان» کار می کردیم، حالا صفحه بند شده…

غزاله علیزاده - باغ برق منطقه ۱

/
فکر کرد سفیدی برف خوب است، شبیه مرگ و کفن، فکر دلش می خواهد وقت…

غزاله علیزاده - کوچه عباسی

/
ساعت پنج عصر بود باد می‌آمد از نوک شاخه‌ها برگهای زرد پرواز می…