مطالب توسط حمیده نوح پیشه

سید محمد علی جمالزاده – میدان توپخانه

واگون اسبی از خیابان ناصریه و میدان توپخانه و خیابان برق و سرچشمه رد می شد و می رسید به سه راه امین حضور و خیابان ماشین و در مقابل ایستگاه خط آهن عبدالعظیم که گارد آهن خوانده می شد می ایستاد.

سید محمد علی جمالزاده – ناصریه

واگون اسبی از خیابان ناصریه و میدان توپخانه و خیابان برق و سرچشمه رد می شد و می رسید به سه راه امین حضور و خیابان ماشین و در مقابل ایستگاه خط آهن عبدالعظیم که گارد آهن خوانده می شد می ایستاد.

سید محمد علی جمالزاده – بازار گلوبندک

برای سوار واگون اسبی شدن در جلو  سبزه میدان در خیابان دباغخانه در نزدیکی سردر ارگ و بازار گلوبندک صف می بستیم صدای زلنگ زلنگ اسب های واگون نزدیک می شد و واگونچی شلاق به دست واگون را باز می داشت زن ها می طپیدند در اتاق تنگ و تاریک تابوت مانندی که در وسط […]

سید محمد علی جمالزاده – سردر ارگ

برای سوار واگون اسبی شدن در جلو، در سبزه میدان در خیابان دباغخانه در نزدیکی سردر ارگ و بازار گلوبندک صف می بستیم صدای زلنگ زلنگ اسب های واگون نزدیک می شد و واگونچی شلاق به دست واگون را باز می داشت زن ها می طپیدند در اتاق تنگ و تاریک تابوت مانندی که در […]

سید محمد علی جمالزاده – خیابان دباغخانه

برای سوار واگون اسبی شدن در جلو، در سبزه میدان در خیابان دباغخانه در نزدیکی سردر ارگ و بازار گلوبندک صف می بستیم صدای زلنگ زلنگ اسب های واگون نزدیک می شد و واگونچی شلاق به دست واگون را باز می داشت زن ها می طپیدند در اتاق تنگ و تاریک تابوت مانندی که در […]

سید محمد علی جمالزاده – سبزه میدان

طلیعه کاروان را حاملین قابلمه ها تشکیل می دادند عرض و طول کوچه را می گرفتیم و افتان و خیزان با سروصدای بسیار و دعا و نفرین پدر و مادر از بازارچه پاچنار و بازار ارسی دوزها گذشته بازار سمسار ها را طرف دست راست می گذشتیم و مانند قشونی که از خان یغما برگشته […]

سید محمد علی جمالزاده – بازار سمسارها

طلیعه کاروان را حاملین قابلمه ها تشکیل می دادند عرض و طول کوچه را می گرفتیم و افتان و خیزان با سروصدای بسیار و دعا و نفرین پدر و مادر از بازارچه پاچنار و بازار ارسی دوزها گذشته بازار سمسار ها را طرف دست راست می گذشتیم و مانند قشونی که از خان یغما برگشته […]

سید محمد علی جمالزاده – بازار ارسی دوزها

طلیعه کاروان را حاملین قابلمه ها تشکیل می دادند عرض و طول کوچه را می گرفتیم و افتان و خیزان با سروصدای بسیار و دعا و نفرین پدر و مادر از بازارچه پاچنار و بازار ارسی دوزها گذشته بازار سمسار ها را طرف دست راست می گذشتیم و مانند قشونی که از خان یغما برگشته […]

سید محمد علی جمالزاده – شاه عبدالعظیم

چنان که می دانید شمیران مال مالدارهاست. شمیران ما یک لاقباهای یقه چرکین، شاه عبدالعظیم بوده و هست و خواهد بود.تمام دلخوشی من و تمام خانواده مان تنها همان یک روز در سال بود که پدرم ما را به حضرت عبدالعظیم می برد. از چندین هفته پیش مادرم مشغول تدارک می گردید: برنج را آب […]

سید محمد علی جمالزاده – شمیران

چنان که می دانید شمیران مال مالدارهاست. شمیران ما یک لاقباهای یقه چرکین شاه عبدالعظیم بوده و هست و خواهد بود.تمام دلخوشی من و تمام خانواده مان تنها همان یک روز در سال بود که پدرم ما را به حضرت عبدالعظیم می برد. از چندین هفته پیش مادرم مشغول تدارک می گردید: برنج را آب […]