مرکز تهران:

بزرگ علوی – خیابان فردوسی

ناگهان فکر دیگری به خاطرم آمد. بدو به کتابخانه‌ای در خیابان ف…
۳۰ مرداد ۱۳۹۳/توسط لیلا سید قاسم

بزرگ علوی – کافه اوروپ -لاله زار

بعد او (محمد رخصت) نامزدش را به خانه می‌رساند و گاه به کافه «او…
۳۰ مرداد ۱۳۹۳/توسط لیلا سید قاسم

بزرگ علوی – خیابان نادری

یک ربع ساعت طول کشید تا من از مدرسه سوار درشکه شدم و خود را به…
۳۰ مرداد ۱۳۹۳/توسط لیلا سید قاسم

بزرگ علوی – خیابان سعدی

خواب دیدم که چشم‌هایم می‌درخشد، مثل این که دو نورافکن اتومبی…
۳۰ مرداد ۱۳۹۳/توسط لیلا سید قاسم

بزرگ علوی – کوچه دردار

نزدیک کوچه دردار مردی با یک چمدان به دست ایستاده بود و داشت …
۳۰ مرداد ۱۳۹۳/توسط لیلا سید قاسم

بزرگ علوی – میدان شاه

روز بعد هوا بی‌اندازه سرد بود، برف تمام شهر را گرفته بود؛ از اد…
۳۰ مرداد ۱۳۹۳/توسط لیلا سید قاسم

بزرگ علوی – خیابان اسلامبول

من از هیچ کس باکی ندارم، از فلک نمی‌ترسم. ببینید منو توی کافه‌ها راهم نمی‌…
۳۰ مرداد ۱۳۹۳/توسط لیلا سید قاسم

بزرگ علوی – کوچه‌های سر قبر آقا

من از هیچ کس باکی ندارم، از فلک نمی‌ترسم. ببینید منو توی کافه‌ها راهم نمی‌…
۳۰ مرداد ۱۳۹۳/توسط لیلا سید قاسم

بزرگ علوی – خیابان اسماعیل بزاز

از او حرف در نمی‌آمد. خانه‌اش در خیابان اسمعیل بزاز بود. با در و همسایه …
۳۰ مرداد ۱۳۹۳/توسط لیلا سید قاسم

بزرگ علوی – چهارراه حسن‌آباد

گاهی اتوموبیل‌ها هنوز پر نشده بود و اجبارا به زور اوقات تلخی م…
۳۰ مرداد ۱۳۹۳/توسط لیلا سید قاسم

بزرگ علوی – میدان سپه

چهار پنج سال است که من اقلا روزی چهار مرتبه توی این اتوبوس‌های خط …
۳۰ مرداد ۱۳۹۳/توسط لیلا سید قاسم

بزرگ علوی – کافه لاله‌زار

بعدها فروغ و مادرش را در «کافه لاله‌زار» گاهی با چادر و یا بی‌چادر می‌دیدی…
۳۰ مرداد ۱۳۹۳/توسط لیلا سید قاسم