مطالب توسط حمیده نوح پیشه

سید محمد علی جمالزاده – دروازه شاهزاده عبدالعظیم

در بغل سلاخ خانه بیرون دروازه شاهزاده عبدالعظیم در حدود پنج هزار متر زمین بایر و بی صاحب افتاده است که در حقیقت مسکن و مأوای سگ های سلاخ خانه شده است و چون به قبرستان هم نزدیک است تا کنون احدی به صرافت نیفتاده است که بخرد.به موجب تحقیقاتی که کرده ام اداره سلاخ […]

سید محمد علی جمالزاده – سلاخ خانه

در بغل سلاخ خانه بیرون دروازه شاهزاده عبدالعظیم در حدود پنج هزار متر زمین بایر و بی صاحب افتاده است که در حقیقت مسکن و مأوای سگ های سلاخ خانه شده است و چون به قبرستان هم نزدیک است تا کنون احدی به صرافت نیفتاده است که بخرد.به موجب تحقیقاتی که کرده ام اداره سلاخ […]

سید محمد علی جمالزاده – کوچه امین التجار

وقتی هشتاد سالی پیش از این من کودکی بیش نبودم و با پدر و مادر و چهار برادر و یک خواهر در کوچه امین التجارکردستانی در جوار سیدناصرالدین در محله پاچنار تهران (امروز خیابان خیام جای آن محل و محله را گرفته است) زندگی می کردم خدمتکار پیر سفیدمویی اصفهانی داشتیم به نام ننه حسین.

سید محمد علی جمالزاده – امامزاده معصوم

امروز روز پانزدهم شعبان و روز تولد حضرت قائم است دکان و بازارها بسته است و فیلچه قدری دیرتر از روزهای دیگر از خواب برخاسته و سر و صورت را صفایی داده و خیال دارد برود غلامرضا را پیدا کند و با هم به امامزاده معصوم بروند و روز خوشی را با هم بگذرانند.

سید محمد علی جمالزاده – بازار مروی

با فرا رسیدن شب فیلچه خسته و رفته از پشت پادنگ پایین می آید و آردی که بر سر و صورتش نشسته و از لابلای گریبان و آستین به سینه و نافش رسیده با آب لولهنگ و لنگ کهنه ای که هر روز آفتاب آن را خشک می کند پاک می کند و سر و […]

سید محمد علی جمالزاده -قهوه خانه قنبر(بازار مروی)

با فرا رسیدن شب فیلچه خسته و رفته از پشت پادنگ پایین می آید و آردی که بر سر و صورتش نشسته و از لابلای گریبان و آستین به سینه و نافش رسیده با آب لولهنگ و لنگ کهنه ای که هر روز آفتاب آن را خشک می کند پاک می کند و سر و […]

سید محمد علی جمالزاده – شهر ری

حتی روزی{کرمعلی} با خط آهن شاهزاده عبدالعظیم که در آن اوقات اسباب تفریح عمده اهالی تهران بود بدانجا رفت و از خوردن کباب و ماست معروف ملک ری بی نصیب نماند خط آهن نامبرده شان و اعتبار بسیاری پیدا کرده بود و مردم گروه به گروه روزهای جمعه در ایستگاه تهران ازدحام می کردند تا […]

سید محمد علی جمالزاده – گذر لوطی صالح

پسرش ماشاءلله نام سیزده ساله بود و با مادرش خدیجه سلطان و خواهرک پانزده ساله اش گلنار زیر گذر لوطی صالح در خانه تنگ و تاریکی که دو اتاق کاه گلی بیش نداشت و طاق یکی از آن دو اطاق هم ترک برداشته چکه می کرد اجاره نشین بودند.

سید محمد علی جمالزاده – کوه بی بی شهر بانو

زد و عیدی پیش آمد که بازار و ادارات بسته بود و بنا شد در خدمتش به با غچه ای که در حدود کوه بی بی شهربانو در ری داریم برویم سپردم بروند تدارک ببینند و صبح روز موعود برای حاج عمو پیغام فرستادیم که با ماشین می آییم که ایشان را برداشته اول به […]

سید محمد علی جمالزاده – کاروانسرای امیر

من کفشدوزم و بیست و هفت سال است دکان کوچکی در جنب کاروانسرای امیر دارم و تمام اهل بازار مرا می شناسند. یک شاهی خورده و برده از احدی نداشتم. با همان کفشدوزی و بوی چرم خیس شده هر طور بود یک لقمه نان برای زن و بچه ام شب به خانه می بردم.