مطالب توسط حمیده نوح پیشه

سید محمد علی جمالزاده – کاروانسرای امیر

من کفشدوزم و بیست و هفت سال است دکان کوچکی در جنب کاروانسرای امیر دارم و تمام اهل بازار مرا می شناسند. یک شاهی خورده و برده از احدی نداشتم. با همان کفشدوزی و بوی چرم خیس شده هر طور بود یک لقمه نان برای زن و بچه ام شب به خانه می بردم.

سید محمد علی جمالزاده – پاچنار

در نزدیکی میدان کاه فروشها بیوه زن بی کس و کار بیچاره پنجاه و شش هفت ساله ای زندگی می کرد به نام حبیبه سلطان. شوهرش مشتی قنبر علی از اهالی دهی از دهات اطراف نطنز وقتی هنوز زنده و برازنده بود در بازار پاچنار دکان دوغ فروشی پاک و پاکیزه ای داشت. چند دقیقه […]

سید محمد علی جمالزاده – باغ ملی

آن روز مادر زهره کار را تعطیل ساخه دخترک خود را اولین بار به باغ ملی برده بود که هم خودش قدری هوای تازه بهار را استنشاق کند و هم شاید زهره بتواند با بچه های دیگر قدری بازی کند خوراکی را که با چاشت بند با خود برده بودند همانجا خورده بودند و ساعت […]

گلی ترقی – بزرگراه شاهنشاهی

می خواهند جاده بسازند: بزرگراه شاهنشاهی، از این سر شهر تا سر دیگر آن.باغ شمیران سر راه است. دو روز فرصت داریم تا تخلیه اش کنیم… روز تخریب فرامی رسد. شاید خواب می بینیم؟ شاید باغ سبز شمیران خوابی شیرین بوده و بیدار شده ایم. آنچه فکر می کردیم از فولاد است و پایه هایش […]

گلی ترقی – کافه نادری

سوار ماشین «ر» شدیم و همراه او به کافه نادری رفتیم. اول غروب بود و ارکستر کافه نادری سر ساعت هشت شروع به نواختن می کرد. دو ساعت وقت داشتیم و آن دو ساعت مثل برق و باد گذشت. آقای «ر» پرخور بود و از راه نرسیده دو تا بشقاب سالاد الیویه خورد و سه […]

گلی ترقی – فروشگاه فردوسی

آن روزها افتتاح این فروشگاه اتفاقی هیجان انگیز بود. همه حرف آن را می زدند و برای رفتن به این فروشگاه عظیم دو طبقه سر و دست می شکستند. هیچ کس به اندازه آتش افروز ذوق زده نبود. ذوق زدگی او مخصوص خودش بود و مثل تمام کارهایش رنگی از جنون داشت. اولین بار بود […]

گلی ترقی – خیابان سی متری

مردم به جان هم افتاده اند و یک عده به طرفداری از شاه مصدق ها را به باد کتک گرفته اند. ارتش وارد خیابان ها شده و به توده ای ها تیراندازی کرده است.چند ساعت بعد سرو صدای خیابان اسلامبول فرومی نشیند. خانه مادربزرگم در خیابان سی متری است. مادرم آنجاست. از جواد آقا خبری […]

گلی ترقی – تپه های محمودیه

تا پشت تپه های محمودیه با دوچرخه می رویم. از آنجا تا اول امانیه بیابان وسیعی است که پستی و بلندی و چاله چوله ندارد. بهترین جا برای مسابقه است راهمان یکی است ما در محله محمودیه زندگی می کنیم و خانه او در سرازیری باغ فردوس است. صدبار با دوچرخه از این سرازیری عبور […]

گلی ترقی – خیابان اسلامبول

مردم به جان هم افتاده اند و یک عده به طرفداری از شاه مصدق ها را به باد کتک گرفته اند. ارتش وارد خیابان ها شده و به توده ای ها تیراندازی کرده است.چند ساعت بعد سرو صدای خیابان اسلامبول فرومی نشیند. خانه مادربزرگم در خیابان سی متری است. مادرم آنجاست. از جواد آقا خبری […]

گلی ترقی – خیابان سعدآباد

خیابان سعدآباد چشم های مریم را خیره کرده است. خانم ها، با لباس های رنگی و کفش های پاشنه بلند به ماشین هایشان تکیه داده اند و بلال و گردو می خورند. مردها با کت های چهار دکمه و کفش های برقی سربالایی سعدآباد را پیاده می روند و برمی گردند. همه همدیگر را می […]